✅ ضرورت بررسی تعامل با دنیای به اصطلاح متمدن کنونی! 🔰 انقلاب اسلامی یک حقیقت فطرانی از درون توده های حق طلب است. این نور بشری که گیسوان خود را به حبل متین پیامبران الهی گره زده بود، مبتنی بر تغییر پایه های شکل گیری غرب به لحاظ فکری، روانی و رفتاری و در یک کلمه تمدنی است. در فرهنگ انقلاب تفسیرهای دیگرگون اگر مجال می یابند، در بستر پایه اصیل آن که غیرطلبی نسبت به تمدن غربی است شکل می گیرد. غرب، غرب اندیشه و تمدن است لذا پس از فروپاشی شرق دیگر شعار نه شرقی همه در همان نه غربی تبلور یافته است. آنهایی که در این انگاره به دنبال سوءاستفاده و شومنیسم هستند فقط حیرت خود را در سپهر انقلاب بیشتر می کنند، لذاست که وزیر، وکیل، مسوول و رئیس از این قطار پیاده می شود چرا که با حیرت، ادامه مسیر همراه با فشار روانی مضاعف و دوگانگی های غیرقابل تحمل جلوه می نماید. این مسیر خلوص می طلبد، آری چند صباحی کالمعلق سیر می کنند و افسون قدرت سرمی دهند لکن در نهایت پیاده می شوند. برای همین است که خالص نشده ها گاه بیان می کنند که نفهمیدیم: تعامل داریم یا تقابل! هم انقلاب و هم غرب باید تجاوزگری را پایان دهند! این انقلاب است که باید ماجراجویی را در منطقه تمام کند! تعامل با غرب(نتیجه خون شهدا ست!) ما در جمهوری اسلامی بدنبال گفتگوی بین تمدنها(انقلاب و غرب!) هستیم! اشتباه نکنیم اینها جملات سردمداران است ولیکن سردمدار حیرت! این تقابل تمدنی راهی غیر از خالص سازی درونی ندارد لذاست که میدان دارها قهرمانان آن هستند. سلیمانی ها و پیشتر همت، باکری، باقری و خرازی ها هستند که موتور پیشران این خروش حق علیه باطل می شوند. (بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه) این سبعیت غرب علیه مظلومین فلسطین که این روزها سران آن یکی از دیگری در محکومیت مظلوم سبقت می گیرند شاهدی بر بطلان ایده تعامل با غرب و کدخداهاست. عجب جمله ای دارد سلیمانیِ این میدان که: شما فکر کنید که ماجرای سوریه(داعش و سگهای غرب) را بشود با دیپلماسی حل کرد!؟ هینا لک هذا الفوز 🆔 @h_falahati