سبزتر از بهار
طلوع میکند آن آفتاب پنهانى
ز سمت مشرق جغرافیاى عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد، نشانه چیست؟
شنیده ام که میآید کسى به مهمانى
کسى که سبزتر است از هزار بار بهار
کسى، شگفت کسى، آن چنان که میدانى
تو از حوالى اقلیم هر کجاآباد
بیا که میرود شهر ما رو به ویرانى
در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
که روشن است در این کوچههاى ظلمانى
کنار نام تو لنگر گرفت کشتى عشق
بیا که نام تو آرامشى است توفانى
قیصر امین پور