┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 📿 ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می رفت و اذان می گفت. همیشه با نوای ملکوتی اذان ابراهیم گلوله باران دشمن شدت می گرفت. نمی دانم از چه چیزی وحشت داشتند؟! یک روز شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در محاصره هستیم اذان می گویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن! همه منتظر جواب شدند. ابراهیم فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت. مگه تو کربلا امام حسین (علیه السلام) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟! بعد هم مکثی کرد و گفت ما برای اذان و نماز با دشمن می جنگیم.