لحظات آخر عمر سلام‌الله‌علیها 🌑 (هنگامی که سر بریده حسين عليه‌السلام را برای رقیه سلام‌الله‌عليها آوردند) بر آن سر شريف دستمال ديبقى افکندند و پيش آن دختر نهادند و روپوش از آن برداشتند و گفتند: اين سر پدر تو است. آن را از طشت برداشت و مى‏‌گفت: «یا اَبَتاه! مَنْ ذَا الَّذِی خضَبَک بِدِمائِک؟» «یا اَبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک؟» «یا اَبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذِی اَیتَمَنِی عَلی صِغَرِ سِنِّی؟» «یا اَبَتاهُ مَن بقی بَعدَکَ نَرجوه؟» «یا اَبَتاهُ! مَنْ لِلْیتِیمَةِ حَتّی تَکبُرَ؟» ▪️«ای پدر! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟!» ▪️«ای پدر! چه کسی رگ گردنت را برید؟!» ▪️«ای پدر! چه کسی مرا در خردسالی یتیم کرد؟!» ▪️«اى پدر! پس از تو به كه اميدوار باشيم؟ ▪️«اى پدر! اين دختر يتيم را چه کسی بزرگ كند؟؟!» 🏴 از اين قبيل ‌کلمات با او گفت تا اینکه دهان بر دهان شريف پدر نهاد و گريه شدیدی كرد به طوری كه بيهوش افتاد. هنگامی که او را حركت دادند، از دنيا رفته بود و چون اهل بيت اين را ديدند صدا به گريه بلند كردند و داغشان تازه شد و هر كس از اهل دمشق بر آن آگاه شد زن يا مرد گريان شدند. 📚 کتاب نفس المهموم، شیخ عباس قمی ص۴۱۶   سلام‌الله‌علیها @hadi_soleymani313