اومدنت اسمت رو گذاشتیم فرزانه. چون فکر میکردیم در آینده یه دختر درس خون و باهوش میشی ." همان طور هم شد؛ دختری آرام وساکت ، به شدت درسخوان ومنظم که از تابستان فکرو ذکرش کنکور شده بود. درس عربی برایم سخت تر از هردرس دیگری بود. بین جواب سه وچهار مردد بودم .یک نگاهم به ساعت بود. یک نگاهم به متن سوال ؛عادت داشتم .زمان بگیرم وبه تست بزنم .همین باعث شده بود که استرس داشته باشم ، به حدی که دستم عرق کرده بود