🔰جوابی محکم برای افسانه خواندن داستان خارج کردن تیر از پای امیرمومنان علیه السلام 📜فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر، مجلس جشنی برپا نمود. در آن مجلس «مردوخ» نیز شرکت داشت. مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه‌سرایی درباره حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام، به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد؛ جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود، رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا اینها افسانه نیست؟!». فرماندار می‌گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت، مثل یک کوه بر سر من فرود آمد؛ با خود گفتم: شب غدیر است، خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم، ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم. در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: ادامه در تصویر... 📚در محضر بهجت ج 1 ص 24 @hadi_soleymani313