جوانه زد غزلی در دلم برای شهادت
دوباره کرده دلم گوییا هوای شهادت
طنین نبض مرا گوش کن چه میشنوی هان!
به گوش می رسد از آن صدای پای شهادت
در این سرای دلم تنگ شد که، خوشا پر و بالی
کجاست پنجره ی باز و دلگشای شهادت؟
دلا برای پریدن، نه یک دریچه، نه روزن
به جای حلقه به سر زن در سرای شهادت
لباس تنگ تعلق هزار پاره کن ای دل
به قامت تو بپوشند تا قبای شهادت
چه جای خواب سحر؟ آفتاب عشق بر آمد
خروس دهکده سر میدهد صلای شهادت
به شوق وعده ی ادعونی استجب لکم ای دل
بخوان برای اجابت، بخوان دعای شهادت
دلا ز عهد الست این به جان خریده تو گویی
قبیله ی تو به قالوا بلی، بلای شهادت
شفا دهد دل و جان را، هزار جان جوان را
به یک اشارت خود پیر رهنمای شهادت
تو اوج شعر و کلامی، تو خود تخلص و نامی
تو بیت حسن ختامی، شهادت! آی شهادت!
قیصر امین پور
🇮🇷
@hadian_alborz