🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸سبُکی و چالاکی🔸 یک وقتی (حکومت پهلوی) در زندان کریمخانی داخل بند عمومی بودم. جایم بین دو تا زندانی بود. آنجا مثل سیخ‌های کباب که کنار هم می‌گذارند، فقط جا برای خوابیدن بود! شبی بیدار شدم دیدم غسل برایم واجب شده. حمام هم نداشتیم. رفتم دستشویی. خودم را طاهر کردم و با همان لباس طاهرم، آمدم در بند. حوله را گذاشتم زیر پایم و با همان یک لیوان آب، یک غسل کامل کردم! نه اینطرفی فهمید، نه آن طرفی! حالم خوب بود. من الان اگر به شما بگویم که انسان ممکن است با یک لیوان آب غسل کند، باورتان می‌شود؟ درکش برایتان سخت است. وقتی انسان شک نکند، می‌تواند والا با یک تشت آب یا یک پارچ آب هم سخت است. ببینید؛ آدم با یک آبِ کم می‌تواند غسل کند؛ اما در حال طبیعی. چرا؟ چون معمولاً انسان در غل و زنجیر است. وقتی می‌خواهد حرکت کند، غل و زنجیر به او وصل است. و انسان را کند می‌کند. در حالتی که انسان از غل و زنجیر آرزو، وسوسه، تخیلات بیرون بیاید، سبک بال، سریع السیر و سریع العمل می‌شود. هر چه انسان از غل و زنجیرها آزادتر شود، نمازش در عین ساده بودن، خیلی با حال می‌شود. البته به شرط اینکه انسان از خودش خارج شود. وقتی انسان در خود فرو می‌رود و خودیت بر او غالب می‌شود، حرکت برایش دشوار می‌شود، سیر وسلوک برایش مشکل می‌شود. شما در جبهه‌ها می‌دیدید که اگر ده ساعت روی آسفالت حرکت می‌کردید، خسته نمی‌شدید اما وقتی از باتلاق می‌خواستید عبور کنید، اگر یک کیلومتر راه می‌رفتید از پا در می‌آمدید. «نفس»، باتلاق است. هرچه انسان از این باتلاق بیشتر بیرون برود، حرکت برایش راحت‌تر است. @haerishirazi