پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان،تقیرباً تمامی مناطق جزیرة العرب در پوشش نظام اسلامی و حکومت توحیدی پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت.
اما در این منطقه بزرگ عربی، اقوام، قبایل و طوایفی بودند که هنوز در برابر اسلام، تسلیم نشده و یا حتی دشمنی و فتنه انگیزی میکردند.
منطقه نجران، که در حد فاصل حجاز و یمن قرار دارد، در عصر پیامبر(ص)،تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که مسیحیان مقیم آن،با پشتیبانیهای کشورهای مسیحی شاخ و شمال آفریقا و قیصر روم، ادامه حیات میدادند.
پیامبر(ص)برای بزرگان این منطقه نامههایی ارسال کرد و آنان را به پذیرش دین اسلام و یا پرداخت جزیه[مالیات ویژه اهل کتاب] فرا خواند.
سران مسیحی نجران درباره نامه پیامبر(ص) به مشورت پرداخته و با افراد زیادی در این باره گفتگو کردند. ولی به خاطر تبلیغات و فضای ویژه مسیحیان در آن منطقه،آنان هیچ یک از پیشنهادهای رسول خدا(ص) را نپذیرفتند و برای رفع این معضل،سه تن از بزرگان نجران، یعنی:ابو حارثةبن علقمه[اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز]،عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب[پیشوای اهالی این منطقه]و اهتم [یاایهم]بن نعمان معروف به سید[شخصی کهنسال و ریش سفیدو مورد احترام نجرانیان] به همراه ده تن و به روایتی سی تن و به روایتی دیگر شصت تن از مسیحیان نجران عازم مدینه منوره شده تابا رسول خدا(ص) به گفتگو بپر دازندو راه حلی پیدا نمایند.
آنان، پس از ورود به مدینه منوره، وارد بر پیامبر خدا(ص)در مسجد النبی شدند،ولی پیامبر(ص)اعتنای چندانی به آنان ننمود.مسیحیان علت آن را نمی دانستندو به نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف که پیشینه آشنایی با آنان داشته رفتندو علت آن را جویا شدند. ولی آن دو نیز چیزی در این باره نمیدانستند و آنان را به نزد امام علی بن ابی طالب (ع)راهنمایی کرده برده و از آن حضرت، علت آن را پرسیدند.
امام علی(ع) فرمودند: چون شما با لباسهای فاخر و تزئین کرده و صلیب به گردن آویخته وارد مسجد شدید،پیامبر(ص) را از کردارتان ناخوش آمد، باید لباسهای خود را تغییر داده و با وضع ساده و بدون هیچ گونه تزیین به زر و زیوری بر آن حضرت وارد شوید، تا مورد استقبال وی قرار گیرید.
مسیحیان نجران،بر اساس فرموده حضرت علی(ع)، لباس و ظاهر خود را تغییر داده و با وضع ساده و عادی بر پیامبر(ص)وارد شدندو با آن حضرت به گفتگو پرداختند.
پیامبر(ص) با آنان در باره توحید و شرک، نحوه آفرینش حضرت عیسی (ع)و ارتباط وی با خدای سبحان و باطل دانستن عقاید مسیحیان گفتگو کرد،امّا سران نجران گفتار آن حضرت را نپذیرفته و بر عقاید باطل خویش اصرار ورزیدند.
آنان، برای فرار از پذیرش حق،پیشنهاد مباهله دادند. بدین معنا که دروقت معین، در جایی به عبادت و راز و نیاز به در گاه خداوند متعال پردازخته و بر طرف مقابل نفرین کنند تا خداوند متعال، بر دروغ گو و باطل گرا عذابی نازل کرده و او را نابودسازد.
در همین زمان بر پیامبر(ص)آیهای نازل شد و از مباهله بامسیحیان استقبال کرد.[فَمَن حاجَّک فیهِ مِن بَعدِ ما جا ئَک مِنَ العِلم فَقُل تَعالوا نَدعُ اَبنائَنا وَابنائُکم...(1)]بنا بر این، طر فین به مباهله رضایت داده و قرار شد در روز دیگر، در مکانی در بیرون شهر مدینه گرد هم آمده و اقدام به مباهله نمایند.
سران نجران،پیش از رسیدن به مکان مباهله به یکدیگر گفتند: اگر رسول خدا(ص)با فرماندهان و یاران خود به مباهله آمد،معلوم است که مقاصد دنیوی دارد و از رسالت و نبوت او خبری نیست و ما باید با وی مباهله کنیم. اما اگر با فرزندان و اهل بیتش برای این کار اقدام کرد، دانسته میشود که او مقاصد دنیوی ندارد و قصدش هدایت و راهنمایی انسانها از جهالت و کفر و شرک است. در آن صورت،مباهله کردن با او خطر ناک است و باید به او ایمان آورد و یا حداقل با وی مصالحه کرد.
موعد مقرر فرا رسید و پیامبر(ص)به همراه دخترش حضرت فاطمه زهرا(س)و دامادش حضرت علی(ع)و دو سبطش حضرت امام حسن (ع)و حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)از مدینه حرکت کرد و به جایگاه مقرر رفت. مسلمانان مدینه نیز آن حضرت را مشایعت کرده و با ذکر صلوات،سلام و تکبیر،آنان را همراهی مینمودند.
مسیحیان نجران، زودتر از پیامبر(ص) در مکان مقرر اجتماع کردند. آنان همین که دیدند پیامبر(ص) نزدیکترین اقربا و اهل بیت ویژه خویش را برای مباهله آورد،احساس خطر کرده و از مبارزه و مباهله با آن حضرت منصرف شدند و منظره زیبا و نور بخش حضور پیامبر(ص)به همراه امام علی(ع)و فاطمه زهرا(س)و حسنین(ع)،آنان را مات و مبهوت کرد. به ناچار از مباهله سر باز زده و به آن حضرت پیشنهاد مصالحه دادند.
بدین ترتیب. در برابر عظمت و حقانیت دین مبین اسلام سر فرود آورده و به یکی از پیشنهاد پیامبر(ص)،یعنی پرداخت جزیه و کمک به مسلمانان در جنگ با دشمنان اسلام، رضایت دادند و صلحنامه ای دراین باب تحریر کرده و طرفین امضا نمودند.
این