یک روز که با آقای رجایی در خیابان عینالدوله بودیم، به ایشان گفتم: دایی جان، مشکلی برای من پیش آمده که به مقداری پول احتیاج دارم. گفت: برو منزل، توی کتری مقداری پوله، هر چقدر که نیاز داشتی بردار. وقتی به منزل آمدم و به حاج خانم گفتم، ایشان هم مثل همسرشان با کرامت و بزرگواری خاصی چون میخواستند پول را به دست من ندهند تا مبادا در من ایجاد احساس خاصی بشود، گفتند: از هرجا که خودشون گفتند، بردارید. پول را برداشتم. پس از مدتی که خواستم پول را در موعد مقرری که گفته بودم، به ایشان برگردانم، گفتم: دایی جون، پولتون حاضره. گفت: مگه شما پول رو از من گرفتی که میخوای به من بدی؟ از هرجا که برداشتی، دوباره همونجا برگردون و سر جای خودش بذار. ایشان حتی در پس گرفتن پول، اینطور لطیف و بزرگوارانه برخورد میکرد و حتی از من نپرسید چقدر پول برداشتهای!
#شهید_محمد_علی_رجایی
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷