🌷 .... 🌷در لحظات اولیه مرحله سوم عملیات بیت المقدس یکی از بچه‌های گردان مجروح شد. در تاریکی شب فریاد زد: «شما را به خدا مرا رو به قبله خاک کنید تا دم آخر سلامی و نمازی داشته باشم.» اما در میان آن آتش هیچ‌کس نمی‌ایستاد. نیروها باید از معبر مین می‌گذشتند، نمی‌دانم چه شد که بی‌اختیار ایستادم. بدن بسیجی مجروح را به سمت قبله بازگرداندم. 🌷تمام توانش را جمع کرد و به صورت مقطع و بریده بریده شروع به صحبت نمود: «السلام...علیک...یا...ابا.....عبدالله....السلام....علی....ک...یابن...ر...سو...ل....» کلمه آخر را نتوانست ادا کند. آرام و ساکت رو به قبله خوابید، چشمانش را برای همیشه بست. بغضی تلخ در جانم نشست. جوان به خیل عاشقان اباعبدالله پیوست. 📚 کتاب "روایت حماسه" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫