شهاب الدین سهروردی در مدت تحصیل استنباط کرده بود، که موجودات دنیا از نور به وجود آمده اند و انوار آنها به یکدیگر می تابد و آن تابش متقابل را «اشراق» خواند. او می گفت جهان جُز نورهایی نیست، که یکی بر دیگری می تابد. بعضی از نورها قوی است و بعضی ضعیف و پاره ای از نورها رقیق است و برخی تراکم دارد. همان گونه که نورهای قوی بر نورهای ضعیف می تابد، نورهای ضعیف هم بر سوی انوار قوی تابش دارد. در جهان چیزی نیست که نور نباشد و بر نور دیگر نتابد و انسان هم که یکی از موجودات جهان است نور می باشد. دانایان از دیدگاه سهروردی از دیدگاه سهروردی عالمان چهارگروه می باشند: 1. حکیم الهی کسی که هم با فلسفه بحثی، مثل فلسفه ارسطویی و هم با معرفت خفی آشنایی دارد. سهروردی فیثاغورث، افلاطون و خود را از این گروه می داند. 2. حکیمی که خود را با فلسفه بحثی دیگر نمی کند و فقط به معرفت خفی قانع است. مانند حلاج بسطامی و تستری. 3. فیلسوفی که با فلسفه بحثی آشنایی دارد و نسبت به معرفت خفی بیگانه است مانند فارابی و ابن سینا. 4. کسی که طالب علم است، ولی هنوز به مقامی از علم نرسیده است. برتر از همه مراتب علمی و روحانی «قطب» یا «امام» قرار دارد، که سر سلسله مراتب روحانی است و دیگران همانند نمایندگان وی هستند. میزان تاثر آثار شیخ اشراق از مهم ترین تفسیرهایی که بر مکتب و آثار شیخ اشراق نوشته شده است، می توان به مواردی چون تفاسیر شمس الدین سهروردی و قطب الدین شیرازی در قرن هفتم، وَدُود تبریزی در قرن دهم و تفسیر ملاصدرا بر حکمة الاشراق در قرن یازدهم اشاره کرد. از دیگر تفسیرها تفاسیر شهردوزی، ابن کمونه و علامه حلّی در قرن هفتم و هشتم بر تلویحات. و تفاسیر جلال الدین دوانی در قرن نهم و ملا عبدالرزاق لاهیجی در قرن یازدهم بر هیاکل النور شیخ اشراق می باشد. این تفاسیر و بسیاری دیگر گنجینه ای گران قدر از حکمت اشراقی عرضه می کند که بر بسیاری از فلاسفه، متکلمین و عارفان از خواجه نصیرالدین طوسی و دوانی گرفته، تا میرداماد، ملاصدرا، شیخ احمد احسایی و حاج ملاهادی سبزواری، تاثیر نهاده است. بنابراین حکمت اشراقی را یکی از بارزترین مکتب های تأثیرگذار بر تعقل شرقی در قرون گذشته می توان نام برد. از آن جایی که مکتب اشراق دارای فلسفه های واقع گراست، حیاتی ابدی یافت و چون به بیان حقیقت می پردازد، دارای چنان نشاط و عینیت است، که امروز نیز چون گذشته یکی از مکتب های مطرح می باشد.