🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃
🌺🍃بهشت زمینی🍃🌺
🌸خاطرهای از شهید رضا خضرائی راد
🌷 پیاله زرین را به طرفم گرفت. طعم شیرین آب سقاخانه، دهانم را خنک کرد. خندید و گفت: «داداش میخوای بهشت رو بهت نشون بدم؟»
گفتم: «شوخی میکنی؟»
آن وقت دستم را گرفت و گفت: «همرام بیا تا بهشت رو ببینی...» پابهپایش نفسزنان تا طبقه پایین صحن آزادی دویدم. بویی خوش، فضا را عطرآگین ساخته بود.
گفت: «حالا خوب نگاه کن، بهشت اینجاست.»
نفس عمیقی کشیدم و در دل به حرف رضا خندیدم.
دوباره گفت: «خدا قسمت کنه که ما هم در همین بهشت آرام بگیریم.»
🌹❤️🌹❤️🌹
تنها تا طبقه پایین صحن آزادی میروم. قاب عکس را روی مزار میگذارم. انگار رضا از میان عکس میخندد. با خود فکر میکنم خدا خوب دعایش را مستجاب کرد، چون برای ابد در همان بهشتی که دوست داشت، آرام گرفت.
📚
راوی: برادر شهید
🌸🌹🌸
@hagigei