یه روایت خیلی شیرینی هست که از زبان سلمان وارد شده و گفته روزی محضر امیرالمومنینعلی-علیهالسلام- بودم که حضرت دستم رو گرفتند و به اعجاز آوردن بین صفا و مروه. حضرت اونجا یه پرنده ای بمن نشون دادند که بچهای داشت، اون پرنده تا چشمش به حضرت میافته میگه؛ «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»
حضرت پرسیدن: اینجا با گرما و گرسنگی و تشنگی چه میکنی؟ پرنده جواب حقی میده و میگه؛ «بحق ولایت تو هر بار گرسنه و تشنه میشوم، این گرسنگی را با لعن اعداء تو برطرف میکنم.»
و من غبطه شدم ازین پرنده که اشرف مخلوقات نیست ولی بلده چکار کنه.
ادامه روایت اینجوری اومده که: حضرت لبخندی میزنن نگاه به سلمان میکنن و میفرمایند؛ «خوشا بسعادت دوستداران من...»
یا امیرالمومنین ما رو هم به درجهای برسون گرسنگی باطنیمون رو در پناه ولایتت، با برائت از دشمنانتون که جزو لاینفک ایمان هست برطرف کنیم. ما رو دوستدار آنکه امام زمان -ارواحنافداه- بهش غضب کرده قرار نده هیچوقت.
«الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَىٰ ذٰلِكَ.»
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari