🌺🌻داستان شب🌻🌺 سلام و درود؛ شبتون بخیر و شادی...؛ وجودتون برقرار و پرانرژی...؛ الهی خیر عمر و زندگیتون رو ببینید...؛ الهی آمین .................................. داستان امشب را تقدیم میکنم. ۱۴۰۱/۱۲/۲۰ "عجیب ترین معلم ؛ امتحان عجیب" یکی از صاحبان خرد و حکمت آورده : سالها قبل ؛ معلمی عجیب داشتیم که امتحاناتی هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...!!! آن هم نه در کلاس ؛ بلکه در خانه...!!! و البته دور از چشم همه......؛!!! من اولین باری که برگهء امتحان خودم را تصحیح کردم ؛ سه غلط داشتم...!!! نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان ؛ هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...!!! فردای آن روز در کلاس وقتی همهء بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند ؛ فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...!!! به جز من که با شهامت و جسارت از خودم غلط گرفته بودم...!!! من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...!!! بعد از هر امتحانی ؛ آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...!!! مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید ؛ امتحان که تمام شد ؛ معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...!!! چهرهء هم کلاسی هایم دیدنی بود...!!! آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همهء امتحانات دیگر ؛ خودشان تصحیح می کنند...!!! اما این بار فرق داشت...!!! این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...!!! فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند ؛ فقط من بیست شدم...!!! چون بر خلاف دیگران ؛ از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم...!!! آن روز تنها من در کلاس سرم را بالا گرفته و در چشمان معلم با غرور نگاه کردم و برگه ام را تحویل گرفتم....!!! .................................... بله عزیزانم ؛ داستان امتحان ؛ داستان زندگی ماست....؛ بارها امر امتحان به خودمان واگذار میشود و فرصت داده میشود..... غافل از اینکه امتحان نهایی حتمی و دوسیه ما را کسی دیگری رسیدگی میکند....؛ الهی عاقبت بخیر و سربلند باشید شبتون خوش 🍃🌺🌸🌻❤🌻🌸🌺🍃