الهی به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. الهی چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت. الهی عارفان گویند: «عرّفنی نفسک» این جاهل گوید «عرّفنی نفسی». الهی همه گویند! خدا کو، حسن گوید: جز خدا کو. الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم! الهی همه برهان توحید خواهند و حسن دلیل تکثیر. الهی در ذات خود متحیرم تا چه رسد در ذات تو. الهی روزم را چو شبم روحانی گردان و شبم را چون روز نورانی. الهی دندان دادی نان دادی جان دادی جانان بده. الهی گویند که بُعد سوز و گداز آورد، حسن را به قرب سوز و گداز ده. الهی اگر ستار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه می‌کردیم. الهی مست تو را حد نیست، ولی دیوانه‌ات سنگ بسیار خورد، حسن مست و دیوانه تو است. الهی اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم. الهی دل داده معنی را از لفظ چه خبر و شیفته مسمی را از اسم چه اثر. الهی هر چه بیشتر فکر می‌کنم، دورتر می‌شوم. الهی از کودکان چیزها آموختم، لاجرم کودکی پیش گرفتم. الهی نهرْ بحر نگردد، ولی تواند با وی پیوندد. الهی فرزانه‌تر از دیوانه تو کیست. الهی شکرت که این تهی‌دست پا بست تو شد. الهی کودکان سرگرم بازیند مگر کلانسالان در چه کارند. الهی شکرت که حقیر و فقیر شدم نه امیر و وزیر. الهی دست با ادب دراز است و پای بی‌ادب؛ «یا باسِطَ الیدَینِ بِالرَّحْمَه، خُذْ بیدی». الهی آزمودم تا شکم دائر است دل بائر است «یا مَن یُحیی الأرض المیته» دل دائرم ده. الهی همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد. الهی همه آرامش خواهند و حسن بی‌تابی، همه سامان خواهند و حسن بی‌سامانی. الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی. الهی به لطف خود دنیا را از من گرفته‌ای، به کرم خود آخرت را هم از من بگیر. الهی حسنم کردی احسنم گردان. الهی همه از گناه توبه می‌کنند، حسن را از خودش توبه ده. الهی انگشتری سلیمانیم داده‌ای انگشت سلیمانیم ده. الهی من الله الله گویم اگر چه لااله‌الاالله گویم. الهی ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا. الهی هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانیم بیفزا. الهی کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین است خود چونی. الهی گروهی کوکو گویند و حسن هوهو. الهی اگر گُلم و یا خارم از آن بوستان یارم. الهی اگر بخواهم از تو شرمسارم و اگر نخواهم از خود. الهی خوشا آنانکه همواره بر بساط قرب تو آرمیده‌اند. الهی خوشا آنکه در جوانی شکسته شد که پیری خودشکستگی است. الهی حرفهایم اگر مشوق است از دیوانه پراکنده خوش است.