❇️ بهلول و گردو فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن. بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد. آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم! بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن