🔸زندگینامه حضرت
#ابراهیم
🔸قسمت پنجم
🔸هنگامی که خواستند حضرت ابراهیم را بسوزانند همه موجودات ملکوتی نگران ابراهیم بودند، فرشتگان آسمانها گروه گروه به آسمان اول آمدند و از درگاه خدا درخواست نجات ابراهیم ـ علیهالسلام ـ را نمودند، همه موجودات نالیدند
🔸آنگاه در بین راه جبرئیل در فضا نزد ابراهیم آمد و گفت: «آیا به من نیاز داری؟» ابراهیم گفت: «به تو نیازی ندارم ولی به پروردگار جهان نیاز دارم.»
🔸آنگاه خداوند انگشتری برای او فرستاد که شش کلمه در آن نوشته بود؛ ٍ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَی اللهِ أَسْنَدْتُ ظَهْرِی إِلَی اللهِ؛
🔸وحی شد: «این انگشتر را در دست کن که من آتش را برای تو سرد و سلامت خواهم کرد».آنگاه آتش آن چنان خنک شد، که دندانهای ابراهیم از سرما به لرزه در آمد، و نمرود بهت زده آن صحنه عجیب را میدید تا این که....