••• هـر چی از پشـتِ درِ آشـپزخونه خواهـش کردم فایـده نداشـت. در رو بسـتـہ بـود و می‌گفت: «چیـزے نیسـت الآن تـموم می شـه». وقـتی اومـد بیـرون دیـدم👀 آشپزخونه رو مـرتبـ کرده،🙂 کـفِ آشـپزخونه رو شـسته، ظـرف‌ها رو چـیده سرِ جاشـون،🍽 روے اجاق گاز رو تمـیز کرده🙃 و خلاصـه آشپـزخونه شـده مثل یه دسـته گل👌. گفـتم: «با ایـن کارها مـنو خـجالت زده می‌کنی». می‌گفت: «فقـط خواسـتم کمکی کرده باشـم😇» ^-^