کیستی که من این گونه به اعتماد، نام خود را با تو می گویم ! کلید خانه ام را در دستت می گذارم .. نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم، به کنارت می نشینم و بر زانوی تو،این چنین آرام،به خواب می روم :))!🥲🫀 کیستی که من اینگونه به جد در دیار رؤیاهای خویش با تو درنگ می‌کنم؟؟🤍 کیستی که من جز او نمی بینم و نمی یابم دریای پشت کدام پنجره ای؟ که اینگونه شایدهایم را گرفته ای زندگی را دوباره جاری نموده ای پر شور، زیبا و روان... دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم جان می گیرد و هر لحظه تعبیری می گردد از فردایی بی پایان در تبلور طلوع ماهتاب باعبور ازتاریکی های سپری شده :)🌱 کیستی ای مهربان ترین؟ ؛)*