محقّق و نویسنده: برگرفته از پایگاه:http://davazdahyek.ir/ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جمل به قول غزل؛ روایت دوّم از رَبذِه به کوفه گروهی گرداگرد مسجد نشسته، گرم تحلیل ماوقع، که گوش دهیم به ابوموسی اشعری و جهاد نکنیم یا خلیفۀ مسلمین، علی پسرِ ابوطالب را یاری دهیم. سه تن از سمت ربذه، به تاخت آمده اند تا کوفی جماعت را به سیلیِ سخن، از خواب غفلت درآوردند. یک سوی عمّار است و سویی مالک. نامۀ امیرِ کلام بر آن قوم خوانده شد. ناگهان یگانه مردی، تو گویی پیامبر مکّی، از جای برمی خیزد. بر این جماعتِ اعور، باء بسم الله خطبه اش کافی است تا شناسای او شوند. او پسرِ فاتح خیبر است. حالیا سکوت در چشم مردم، موجاموج و بهت در اوج، یکی از بین جمع فریاد می دارد: ادامه مطلب در پست بعد👇🏻👇🏻