#زنگ_شهادت |
#دلنوشته
بسم الله قاصم الجبارین
(رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند)
✍🏻⌝ سلام بر فائزه دوست نا آشنای من ،
سلام بر دلتنگی مادرت که قرار بود در تهران در آغوشت بگیرد نه مادرمان حضرت زهرا در کرمان!
سلام بر حس بغض و شوک پدرت در پردیس خواجه نصیر کرمان!
سلام بر هق هق گریه های دوستانت هنگام شنیدن اسمت بر زبان سخنران در پردیس خواجه نصیر کرمان!
سلام بر گلی پرپر،سلام بر معلمی شهید ، سلام بر دختری ۲۰ ساله ، سلام بر دختر یک پدر ، سلام بر دل شکسته ی یک مادر و درود تمام بر تو ای نماد عاشقانه یک راه مقدس...
وقتی داشتم فکر میکردم که در دل نوشته ام چه بنویسم یادم به نوحه *منم باید برم*رضا نریمانی افتاد، اگر چه توصیفی برای شهدای مدافع حرم است اما به نظرم تشبیه دل نشینی آمد. سرتاسر این نوحه یاد آور تو بود برایم .
"دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقد شهید دارن میارن از تو سوریه " آره دل منم یه جوریه چقدر شهید دارن از گلزار شهدای کرمان می آورند.
" منم باید برم آره برم سرم بره" گویا این جمله نوای تو شد ای شهیده کرمان
"یه دسته گل دارم برای این حرم میدم گلم که چیزی نیست " آه ، ای مادر شهیده می دانم که دسته گلت در راه شهید مدافع حرم شهیده شد .
"برای قربانی اسماعیلو میدم با عشق " اسماعیلت قربانی شد آقای رحیمی
"اینا که از جنون یه کلمه نفهمیدن شبیه شامیا به گریه هام می خندیدن کنایه میزنن دلمو می سوزوننو میخوان با حرفاشون خالیی کنن دل منو " کنایه هایی که دشمنان بد خواه از این پس بر این حادثه خواهند زد دل همه مان را خواهد سوزاند .
"قسم به اون بدن که چیدنش روی حصیر منم شبیه اون عقیله ای که شد اسیر به غیر زیبایی نمی بینم تو این مسیر " شاید این جمله زبان حال خانواده ات بر پیکر افتاده ات بر زمین گلزار شهدا باشد که جز زیبایی در راه مقدس تو ندیدند.
فائزه عزیز ، تو ارمغانی در خاطراتم از کرمان خواهی بود، چهره پدر مهربانت در خاطراتم دلیل گریه هایم در اتوبوس بود .
عزیزم یاد و خاطرت تا ابد در خاطرم خواهد ماند. ⌞
✍️| به قلم ریحانه رنجبر
دانشجو معلم پردیس فرهنگیان فاطمه الزهرا
#شهیدان_معلمند
📌 تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان
#یزد
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔
@halif_media