💫 داستانی از اسرار عدالت الهی
روزی حضرت موسی علیه السلام به طور سینا میرفت.
در مسیر راه عبادتگاهی دید که سقفش ویران شده بود. نزدیکتر رفت و دید مردی در زیر آوار مانده است.
جنازه را بیرون کشید دید یکی از مؤمنان شهر است.
ناراحت شد و او را در بیابان دفن کرد تا طعمه حیوانات نشود.
به طور سینا آمد و در عدل خدا برایش سؤالی پیش آمد.
پرسید: خدایا! صبح که از خانه بیرون آمدم ظالمی مُرده بود، که جنازه او را در میان تابوتی طلایی با غلامانی دست به سینه دیدم که با احترام و عزت بسیار او را دفن میکردند.
ولی این مؤمن با ذلت در زیر آوار مانده بود و من با غربت، او را دفن کردم.
حضرت موسی گفت خدایا! از این راز عدالتت آگاهم کن.
خداوند فرمود
موسی آن ظالم، عمری نافرمانی ما را کرد و روزی به سائلی سکّهای بخشید، ولی آن مؤمن عمری فرمان ما را برد، اما روزی با همسرش بدخُلقی کرد و او را به ناحق آزرده ساخت.
امروز، روز مرگِ هر دوی آنها بود. یک سکّهی آن ظالم را در این دنیا دادیم و آن تشییع جنازهی با شکوه او بود
و دیگر آن ظالم غیر از گناه، چیزی با خود نیاورد و یک بداخلاقی آن مؤمن را با ویرانکردن سقفی مجازات کردیم تا به این دنیا (آخرت)، گناهی با خویش نیاورد.
#تلنگر
#ماه_مبارک_رمضان
#حال_دل
@halle_dell