کودکی در زیر آوار است و او هق هق نکرد از هجوم خاک تا آواره گشتن، دق نکرد وای بر مادر که طفلش زیر خاکی گم شده از صدایش غم گریزد ...بغض او عاشق نکرد! وقت لالایی رسیده ،مرگ او باور نشد پر زحسرت گوید آنجا مادری لایق نکرد... باز می آید پدر گویا صدایی می رسد دست در دست نحیفش صد جفا، خالق نکرد!... می گذارد سجده ی شکری که طفلش زنده است حکم دل احساس بود وازقضا منطق نکرد چون جنایت های اسرائیل،بی حد بوده است لال گشته سازمانها، در جهان... ناطق نکرد! 🥀کامله منصوری الاقصی