•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید حسین بیدخ شهید 19 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 1 / 6 / 1342 تاریخ شهادت: 2 / 1 / 1361 محل شهادت: دشت عباس عملیات: فتح‌المبین شهید حسین بیدخ اول شهریور 1342 در شهرستان دزفول استان خوزستان متولد شد. پدرش غلامرضا بود. از طرف بسیج به جبهه رفت. حسین دوم فروردین 1361 طی عملیات فتح‌المبین در دشت عباس به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای شهیدآباد شهرستان دزفول به خاک سپرده شد. در نویسندگی و نوشتن متون ادبی بسیار ماهر بود به همین دلیل به او لقب سردار شهیدان اهل قلم ایران لقب داده‌اند زندگینامه و خاطرات حسین در کتاب فروردین 61 به قلم خانم نجمه فرهادنژاد به نگارش در آمده است قسمتی از وصیتنامه شهید حسین بیدخ: دوربین فیلم برداری خدا را که هیچگاه ندیدم، حالا دیدم گویی فرشتگان مأمور در حال گرفتن فیلم از مایند. برادرم چنان زندگی کن که همیشه دوربین خدا را در حال گرفتن فیلم از خود ببینی. زیاد مخواب که فردا باید سالها در زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت هاست، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست، به هر کجا می روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست. مرگ را همیشه ببین، با گذشت باش که خدا نیز از تو بگذرد، پدرم، مادرم اگر در نزدتان عزیز نبودم و وجودم برایتان جز رنج هدیه ای نبود خوشحال باشید که رفتم و اگر در نزدتان عزیز و گرامی بودم بدانید که خدا سفارش فرموده است ” از آنچه دوست دارید انفاق کنید.” مرا انفاق در راه خدا فرض کنید، بهترین انفاقتان. خواهرم حجاب تو سنگری است آغشته به خون من، می دانم بالاتر از آنی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم ولی بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست اگر میل به حفظ سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان. برادرم زندگی چند صباحی بیش نیست، نیامده می گذرد، آنچنان سریع می‌گذرد که رود به دریا می پیوندد. چنان زندگی کن که فردا برای رفتنت وحشتی نداشته باشی. برادر، کوچکتر از آنم که به تو چیزی یاد دهم اما می‌خواهم بگویم داستان قیامت داستان حقیقی است اگر نمی‌دانی سعی کن بدانی و اگر می‌دانی سعی کن ببینی و اگر می‌بینی سعی کن عمل کنی، فردا دفترچه ی‌ اعمالت را جلویت باز می‌کنند و تو چیزی نداری، جوابی نداری جز یک کار، افسوس، افسوس، افسوس بر عمری که گذشت. در کودکی بازی، در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟ برادرم می خواهم با زبان عاجزم و با قلم ناتوانم برایت سفارش کنم، وصیتی نمایم، پیامی دهم، می خواهم بگویم برادر، روحانیتی که اکنون پرچمدار این انقلاب است، پیشرو این اسلام است، حفظش کن. هر چه به تو گفته اند دروغ است. به خدا آنها را دیده ام بر منبرها و در سنگرها، با زبانشان و با سلاحشان، دیده ام در جبهه ها، جایی که ما را توان و شهامت رفتن نبود آنها رفته اند، به آنها احترام بگذار، البته نه آنهایی که از روحانیت تنها چیزی که دارند عبا و عمامه‌ای است از کسی کینه‌ای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا و ابرقدرتهایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند تا خود بر مسندی که مسند نیست تکیه زنند. به همه مهر میورزم جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•