‌ ‍ 🌹 🌹 ‌ شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود🥀🔥 تاریخ تولد: ۱۰/ ۴ /۱۳۴۹ تاریخ شهادت: ۱۰/ ۴ /۱۳۶۵ محل تولد: زرند کرمان محل شهادت: مهران 🌹همرزم← کوله پشتی‌اش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،…💣 محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم🍂اطرافمان میدان مین بود، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود🍂با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود🍂 ناگهان گلوله‌ای به کوله پشتی علی خورد💥 تمام نگاه‌ها چرخید طرف علی🥀اما کسی نمی‌توانست به او کمک کند🥀 خرجی‌ها‌ی آرپیجی آتش گرفتند🔥 فقط فرصت کرد نارنجک‌ها را از خودش جدا کند🥀خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتی‌اش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود🥀🔥به سینه روی زمین دراز کشید🍂 دستش جلوی دهانش گذاشته بود که نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود🥀اشاره کرد آب بهم بده، من چفیه‌ام را با قمقمه‌اش که داغ شده بود🥀خیس کردم و گذاشتم روی لب‌هایش💦 علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد او داشت میسوخت و آب میشد🔥 و ما هیچ راهی نداشتیم بعد از عملیات رفتیم سراغ علی اما هیچ چیز از پیکرش باقی نمانده بود🥀فقط کف پوتینش که نسوز بود باقی مانده بود🥀 او متولد 10 تیر 49 بود و 10 تیر 65 در روز تولدش ذره ذره آب شد🥀🔥 و به شهادت رسید🕊️   ♡ شادی روح امام و شهدا صلوات ♡ 🌷 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯