اندیشه
بااستاد،دکتر فرشته روح افزا(قسمت اول): 🔹یک بار سوار قطار بودم و به سمیناری می‌رفتم و یک الکترونیک دست من بود. یک خانم در قطار روبه‌روی من نشسته بود. به من گفت ظاهر و روش زندگی تو بسیار است، در حالی که کتابی که دست توست مربوط به علم است. این تناقض را چگونه توضیح می‌دهی؟ گفتم من با این فقط متعلق به خود هستم. اینکه من متعلق به یک نفر هستم به من می‌دهد. 🔹 مدتی ساکت ماند و بعد گفت چه کسی این‌ علم را به شما داده است؟ بعد فهمیدم او علوم اجتماعی یکی از دانشگاه‌های آمریکاست و با هم دوست شدیم. 🔹 نشسته بود و به من نگاه و فکر می‌کرد که این موضوع چقدر به زن امنیت می‌دهد که متعلق به یک نفر باشد. آیا خیال ما درباره‌ی شوهران خود راحت است؟ موبایل آقایان را چک نمی‌‌‌کنند؟ جیب‌ شوهران را نمی‌‌‌گردند؟ همه‌ی این کارها را انجام می‌دهند، زیرا زیاد شده است و خیال آن‌ها نیست. 🔹بعد حدیث خطبه‌ی را برای او خواندم. گفتم آن کسی که برای ما این حرف‌ها را زده، گفته است باید در جامعه باشد تا دزدی کم شود. گفتم دزدیِ مال آن‌چنان به ما ضرر نمی‌‌‌رساند، ولی👈 دزدیِ دلِ همسرِ من؛ 😔 @hamandish
115 مشاهده