♦️♦️ دلنوشته های شما دوستان 📝 ادامه متن نام داستان : سرودی برای عمران نویسنده: حدیثه رضوانی نیا پاییز 1402 « یادت هست وقتی بچه بودیم موقع شهید بازی، همیشه تو شهید می شدی و هیچ وقت نمی گذاشتی من شهید شوم؟ فکر کنم حالا دیگر نوبت من است که شهید شوم و نوبت توست که برایم اشهد بخوانی و تابوتم را حمل کنی با این تفاوت که این دیگر بازی نیست! بخوان که وقت زیادی برایم باقی نمانده بخوان رفیق مهربانم، بخوان.» 🏠 دبیرخانه جایزه داستان حماسی https://eitaa.com/hamasiaward