(۸)
📄 فیض کاشانی | غزل ۸۸۰:
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
📄 عراقی | غزل ۲۵۹:
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
📄 فیض کاشانی:
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه
مژههای شوخ خود را چو به غمزه آب دادی
دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی
دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی
در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی
ره درد و غم ببستی چو شراب ناب دادی
ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را
ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی
همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
ز لب شکرفروشت دل “فیض” خواست کامی
نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی
#حامد_زمانی
📌تاریخ تفأل: ۱۴۰۲/۶/۳۱
┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈•
〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|
@HAMED_ZAMANI_IR 〙