📄 ؛؛؛ ♻️ ؛؛؛ 🩸 سرلشکر پاسدار رشید اسلام شهید والامقام حسن شفیع زاده فرماندهی توپخانهٔ قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران انقلاب روزی در « دزفول » از چادر پرسنلی تیپ که کنار چادر ما بود ، صدایی شنیدم . از چادرم بیرون رفتم . فردی که سر و صدا راه انداخته بود ، پشتش به من بود ، نشناختمش . دیدم سر خود را درون چادر کرده و می‌گوید : « باید به من مرخصی بدهید . فرمانده من گفته برو از آن‌جا مرخصی بگیر ». مسئول پرسنلی ما هم که اهل « جلفا » بود ، می‌گفت: « این طور نمی‌شود . باید بروی معرفی بیاوری ». رزمنده می‌گفت : « من مرخصی اضطراری می‌خواهم ، معرفی لازم نیست »، خلاصه بگو مگوی آن‌ها بالا گرفت . دمپایی پوشیده طرفشان رفتم . تا خواستم بگویم برادر چه اتفاقی افتاده است ، برگشت طرف من . دیدم « حسن شفیع‌زاده » است ! بی‌اختیار خنده‌ام گرفت ؛ اما « حسن آقا » جدی گفت : « برادر این چه کاری است ؛ چرا پرسنلی به من مرخصی نمی‌دهد ؟»، فهمیدم که می‌خواهد کمی سر به سر آن برادر پرسنلی بگذارد و شوخی کند ، از خنده‌ من پرسنلی متوجه شد که قضیه‌ای وجود دارد ، گفتم: « برادر ! چرا به ایشان مرخصی نمی‌دهی ؟»، گفت: «بدون برگه آمده که باید به من مرخصی بدهید ، می‌خواهد پارتی‌بازی کنم »، گفتم : « ایشان نیروی آزاد هستند ، باید مرخصی بدهید ، بروند »، گفت : « نمی‌شود . خودتان دستور دادید ، هرکس مرخصی بخواهد، باید از گروهان خود معرفی بیاورد ». ماجرای مرخصی را بی‌خیال شدیم ، خلاصه باهم احوالپرسی کردیم . گفتم : « شما کجا ، این‌جا کجا ؟»، گفت: « از این جا رد می‌شدم ، خواستم بچه‌های آذربایجانی را ببینم و اولین جایی که آمده‌ام ، تیپ ذوالفقار است . آمدم تا تو را ببینم »، به چادر ما آمدند و دور هم جمع شدیم . پرسنلی و بقیه برادران متوجه شدند کسی که ناشناس و با لباس خاکی ، بسیجی و با قیافه بشاش آمده و مرخصی خواسته، فرمانده توپخانه سپاه است . خوشحال شدند که چنین مرد بزرگواری از آذربایجان در کسوت فرماندهی توپخانه سپاه است و این‌طور بی‌ادعا ، ساده ، صمیمی . 🌷 🌷 🎙 راوی : سردار محمدرضا محمدزاده " شادی ارواح طیبه شهدا صلوات " ↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313