🩸─‌┅═‎✧بِسمِ ربّ شُّهدا✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌🩸 🌹،...💧با صورتی پـر از اشـک فریـاد زد : 🤲« خدایا ،...! یعنی نمی‌خواهی دستانم را بگیری ،...؟!» 🌷 مسـعود خـواب عجیبی دیده بود ؛ تعـدادی از دوستان شهید او در آسمان نشسته‌اند و یک صندلی خـالی کنارشان باقی مانده ، مسـعود به سمت‌شان می‌رود ؛ امـا آنهـا فاصـله می‌گیـرند ،...! بـا التمــاس می‌گـوید: « مـن را هــم ببــرید ،...!» شهـید افتخاری‌پور صندلی را نشـان می‌دهد و می‌گـوید : « ایـن جایگـاه توست ؛ امـا نـه حـالا ،...! به زودی به مـا ملحـق می‌شوی ،...» 🌷 مسعود همیشه می‌گفت : « آرزو دارم هنگام شهادت ، بدون سر به پیشگاه امام حسین (ع) برسم ،...» 🌹 ذاکـر با اخـلاص گـردان عمـار لشـکر حضرت رسـول (ص) ، درحماسه تنگه ابوقریب با تن زخم خورده ، اسیر دشمن می شود و یک سال پس از پایان جنـگ تحمیلی، پیکـر بی سـر او به آغوش میهن باز میگردد . 🌹 🌹 🥀 مزار مطهـر : بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۴۰ ردیف ۵۲ شماره ۲۲ 📿《 صلـواتی هدیه کنیـم به ارواح مطـهر شهـدا 》🩸 ➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313