🌹 پیشگویی یک شهید ،...!
🌷 ،... در جمع دوستان ، حسام در مورد ختم و مراسم ترحیم صحبت هایی کرد و سپس رو به من کرد و گفت : بعد از شهادتم , مراسم ختم من را در مسجد النبی می گیرند. از فامیل هایم، کسانی که به صف کنار در ایستاده اند و مردم به آنها تسلیت می گویند عبارتند از دایی بزرگم و بعد آن دایی دیگرم ( اسامی آنها را میگفت )، بعد هم آقا مهدی ( آقا مهدی شوهر خاله حسام و از نیروهای گردان بود ) و بعد داداشم ،...
حسام به نحوی آن صحنه را بیان می کرد، که گویی خود آنجا ایستاده و آن صحنه را می بیند و بیان می کند .
( زمان عملیات کربلای چهار و پنج من در شیراز بودم بعد از عملیات کربلای ۵ ، سعی می کردم هر روز به مراسم ختم و یادبود شهدا بروم. روزی که به مسجدالنبی برای مراسم ختم حسام رفتم وقتی به نفراتی که جلو ورودی ایستاده بودند خیره شدم تنم یخ کرد و درجا خشکم زد ٬ دقیقا همان افرادی که حسام گفته بود و به همان ترتیب ایستاده بودند .)
🌷 شهید حسام اسماعیل فرد 🕊
🌹 روحــشــون شــاد و یــادشــون گــرامــیــ با ذکر صلوات 🌾
➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313