⭕️ در تهران همانقدر که مسؤلیتهایش
بیشتر میشد ، زمان کنار همدیگر بودنمان کمتر میشد . مدرسهای که در آن درس میدادم ، نزدیکیهای حرم حضرت عبدالعظیم بود .
فشار زیادی را تحمل میکردم . اول صبح باید بچهها را آماده میکردم ؛ حسین و محمد را میگذاشتم مهد کودک و آمادگی و سلمان هم مدرسه خودم بود . از خانه تا محل کار ، باید بیست کیلومتر میرفتم ، بیست کیلومتر میآمدم ؛ با آن ترافیک سختی که آن مسیر داشت و ماشینهای سنگین میرفتند و میآمدند .
گفتم : « عباس تو را به خدا یک کاری کن
با این همه مشکلات ، حداقل راه من یک کم نزدیک تر شود .»
گفت : « من اگر هم بتوانم - که نمیتوانست - این کار را نمیکنم . آنهایی که پارتی ندارند پس چه کار کنند ؟ ما هم مثل بقیه .»
گفتم : « آنها حداقل زن و شوهر کنار
همدیگر هستند !»
گفت : « نه؛ نمیشود ،... ما هم باید مثل مردم این سختیها را تحمل کنیم ،...!»
🎙 راوی : مرحومه حاجیه خانم حکمت همسر گرامی شهید
🌷
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی 🕊
🚀
#وعده_صادق ۳ ✎
💚
#الامام_الخامنئی ✎
🌒
#فوری_سراسری ✎
❣️
#حاج_قاسم ✎
🖤
#جارچی ✎
🌙
#ماه_رجب ✎
🌼 فرج مولا صاحب الزمان صلوات 🌼
اَلّلهمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد
وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ
➥🅹🅾🅸🅽🅸🅽⤵️
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313