در جمعی بودیم، دوستی از فیه ما فیه مولانا برایمان خواند. حیفم آمد این بخش را اینجا ننویسم؛ پادشاهی به درویشی گفت که «آن لحظه که تو را به درگاه حق، تجلّی و قرب باشد مرا یاد کن» [درویش] گفت: «چون من در آن حضرت رسم و تاب آفتاب آن جمال بر من زند مرا از خود یاد نیاید، از تو چون یاد کنم؟» اما چون حق تعالی بنده‌ای را گُزید و مستغرق خود گردانید، هر که دامن او بگیرد و از او حاجت طلبد، بی‌آنکه آن بزرگ نزد حق یاد‌ کند و عرضه دهد، حق آن را برآرد. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4