*پایان دهها سال کار و عاقبت بازنشستگی*
✍ مالک رضایی
خدا رحمت کند زنده یاد *"علی سیاوشی فر"* را. همین دیروز روی در نقاب خاک کشید و از میان ما رفت.
*مدیری* کار آزموده و توانمند که سوابقی ارزشمند از مدیریت در نقاط محرومی از استان ما را (اردبیل) در کارنامهٔ خود داشت.
در عین حال مردی فرهیخته و ادیب بود که شهد و شکر از سخنش میبارید.
بعد از بازنشستگی و آشنایی با بی مهریها و تلخیهای این دوران، یادداشت بسیار خاطرهانگیز و در عینِ حال، حزنآلودی نوشته بود. من اکنون به نسخهٔ اصلی آن دسترسی ندارم.
اما حیفم می آید که مضامینی از آن را به مدد حافظه نه چندان خوب خود، باز نویسی نکنم…
*نوشته بود :*
"...من اوایل دههٔ ۱۳۵۰، *فرماندار* شهرستان محروم و دور افتادهٔ مغان از توابع استان آذربایجان شرقی (اردبیل فعلی) بودم و اکنون بعد از گذشت ۳۰ سال از آن دوران، بازنشستهای از بازنشستگان این دیارم.
در آن ایام، هنوز امکانات حمل و نقل و راه و جادهها و دسترسی به نقاط مختلف محل مأموریت، به آسانی امروز نبود.
*ارتباطات موتوری و ماشینی محدود بود و جابجایی مأمورین ژاندارمری و دولت در منطقه غالباً با اسب و قاطر انجام میگرفت.*
به جای وسایط مکانیزه، اسبهایی تیزرو و قبراق در اصطبلهای هنگ و پاسگاههای ژاندارمری نگهداری میشد و در سوابق مکتوب اداری، همهٔ آنها حکم اموال دولتی را داشتند....
*با از کار افتادن آسیبهای پیر، اسبهای جوان و تیزرو ، جایگزین آنها میشدند.*
فرمانداری هم بر اجرای دقیق مقررات این جابجاییها، نظارت تام و تمام داشت ...
*روزی فرا رسید که تعدادی از اسبها به سن از کارافتادگی و فرتوتی و پیری رسیدند.*
هنگ ژاندارمری از فرماندهی مافوق، استعلام کرد و پاسخ رسید:
*به تعداد لازم، اسبهای جوان از اعتبار دولتی خریداری شود و طی صورتجلسهای اسبهای پیر در میدان دواب شهر به فروش رسد و وجوه حاصله به حساب خزانه واریز شود.*
در اجرای دستور؛
*اسبهای پیر برای فروش، روانه میدان شدند اما از بس که پیر و فرتوت بودند، کسی حاضر به خریداری آنها نشد.*
دوباره استعلام شد؛
*با این توضیح که اسبها از فرط پیری، بازاری برای فروش ندارند. تکلیف چیست؟*
*پاسخ آمد:*
.. با عطف توجه به مراتب استعلام، اشعار میدارد که؛
*طی صورتجلسهای، اسبهای فرتوت و از رده خارج را در کوه و بیابان، رها کنید. کاه و یونجه و جو و علف مازادی نیست که برای نگهداری آنان مصرف شود.*
اما دقت شود، با توجه اینکه؛
*بر پایِ آنها نعلِهای دولتی زده شده است، حتماً نعلها را به هر طریق مقتضی قبل از رها سازی اسبها از پای آنها جدا کنید و با ثبت دقیق، آن اقلام را در انبار ژاندارمری نگه دارید.*
*استعلام مجددی شد که آخر، اسب های پیر با پای علیل و بدون نعل و زخمی و خون آلود کجا می توانند بروند؟*
پاسخ آمد که:
*آن، دیگر مشکل ما نیست. مشکل اسب هاست! استعلام مجددی نکنید، دستور همین است که ابلاغ شد. تمام.*
باری، اجرای دستور شد؛
*اسب ها با پای زخمی و بدون نعل روانهٔ گردنهٔ سرد و یخ زدهٔ "لنگان" شدند و چند روز بعد، لاشههای آنها میان درّههای یخ زده، پخش و پلا گشته بود. آنها همگی طعمهٔ گرگان گرسنه شده بودند!!*
مرحوم سیاوشیفر ، فرماندار اسبق در پایان این یادداشت، افزوده بود که :
*"...سرنوشت و وضعیت زندگی و رها شدگی ما هم بعد از عمری خدمت صادقانه، بی شباهت به سرنوشت غم انگیز آن اسبها نیست..."*
و من بر آن شدم، از زبان *سعدی* شیرین سخن و خطاب به دست اندرکاران اداری و استخدامی کشور، بیفزایم که:
*چو خدمتگزاریت، گردد کهن*
*حقِ سالیانش فرامُش مکن*
*چو بذلِ تو کرده جوانیِ خویش*
*به هنگام ِپیری مَرانَش ز پیش*
*قدیمانِ خود را بیفزای قَدر*
*که هرگز نیاید ز پرورده، غَدر*
خود را به ناشنوایی و نابینایی مزن .
بازنشستگان این سرزمین حال و روز خوشی ندارند.
*آنها را در این آشفته بازار بی رحم اقتصاد، رها مکن که لقمهٔ هر گرگِ دَدخو و دَرٓان شوند.*
*آنچه که امروز بر آنها میگذرد، فردا نیز در انتظار تو خواهد بود. امروز بر وی است و فردا بر تو .*
از برج عاجی که نشستهای اندکی پایین بیا، عاقبت این نردبان، افتادنی است...
#آقای_تعاون_محوراتحادوهمدلی
کانال حمید ملکی 👇👇👇
✅🆔
https://eitaa.com/hamidmalekii
کانال آقای تعاون👇👇👇
✅🆔
https://eitaa.com/Aghayetaavon