🏴 میگفت:
توی جنگ مجروج شده بود، امکانش نبود سریع به عقب منتقلش کنن...
سرما زیاد بود، در حد یخ بستن...
دیگه امیدی به زنده موندنش نبود، گفتیم حتما یخ میزنه😭 هیچ راهی نبود...
جنگ فرو نشست، خواستیم شهدا رو ببریم عقب... دیدیم هنوز قلبش میزنه و زیر لب آروم یه چیزی رو زمزمه میکنه!!!
سریع منتقلش کردیم، بهتر که شد، ازش پرسیدیم: چی شد توی اون سرما یخ نزدی؟!!
آروم اشک از گوشه چشمش پایین اومد و گفت:
همیشه توی روضهها یه «دم» خیلی آتیشم میزد، داغ میشدم و صبرم تموم میشد...
داشتم یخ میزدم، احساس کردم لحظات آخره، گفتم بذار با ذکر اربابم از دنیا برم، شروع کردم به دم گرفتن:
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
😭😭😭😭😭😭😭😭
مثل همیشه آتیش گرفتم ازین دم، داغ شدم، دیگه سرما رو نفهمیدم😭😭
اصغر من کی به زبان آمده💔
حرمله با تیر و کمان آمده💔
@beshetabim
👈با دوستانه تا ظهور
به دوستانه بپیوندید.
#اللهم عجل لولیک الفرج
# پویش ختم دعای هفتم صحیفه
#استغفار
#ملت حسین، به رهبری حسین
♨️
@Maddahionlin 👈