اما بنجامین فرانکلین! «در قرون هجده و نوزدهم میلادی انجمن سلطنتی لندن برای ترویج دانش طبیعی، در مقام کالج تولید نظریه های خردگرا و پوزیتویستی، به یکی از قلعه های مهم ماسونی بدل شد و جان لاک، پدر نظریه جامعه مدنی از اعضا برجسته آن بود. مشاهیری چون ژان ژاک روسو، مونتسکیو، ولتر، اصحاب دایرة المعارف فرانسه، بنجامین فرانکلین، همه از اعضا و وابستگان تشکیلات فراماسونری بودند و زیر چتر آن به تولید نظریه و ایده های روشنفکری پرداختند. ماسون ها هم انقلاب ۱۹۸۷ فرانسه را به راه انداختند و هم اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر را تدوین کردند. انقلاب امریکا با نام بنجامین فرانکلین مغز متفکر فراماسونری، گروه خورده است. در اعلامیه استقلال ایالت متحده با دخالت این دانشمند ماسونی، حقوق الهی و منشا مقدس حقوق سلب ناپذیر، مرجعیت خود را از دست داد و حقوق سکولار بر جای آن نشست. اساسا سرشت سنت روشنفکری در غرب با فلسفه‌ی ماسونی و آئین رازآلود کابالا (فرقه شبه عرفانی صیهونیست ها) گره خورده است. آن فلسفه و این آئین برای تحقق آرمان های استعماری تمدن بورژوازی غرب پدید آمد و درعصر مدرن از مجرای لژهای فراماسونری در سراسر جهان به بزرگترین شبکه جاسوسی صهیونیسم بدل شد.» (مقاله دوئل حقوقی اسلام و غرب_زهراصادقی_نشریه دانشجویی هفت اقلیم) پی‌نوشت: انداختن چفیه مقاومت بر دوش مجسمه فرانکلین، نشانه ای از تحول بزرگ سیاسی و اعتقادی مردم دنیا بخصوص مردم امریکاست. شاید گزاف نباشد که بگوییم دیر یا زود پایه های حکومت سکولار فرو بریزد و تفکر اسلامی مقاومت بر دنیا مسلط شود. @khoodneviss