🌷لبخند مومنانه🌷 ۱- خنگولا: ﺳﻪ ﺗﺎ خنگ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻥ. ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪ که اینا خنگند، ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ! ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ. ﺳﻮﻣﯽ محکم ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻨﻘﺪر ﺗﻨﺪ ﻧﺮﻭ!! ۲- دعوای دو دیوانه: دو تا دیوانه در خیابان با هم گلاویز شدند اولی به دومی می گفت: تو عقل نداری و دیوانه ای دومی: خیر تو عقل نداری و دیوانه ای خلاصه مامور نیروی انتظامی هر چه تلاش کرد آنها را از هم جدا کند، نتوانست مجبور شد هر دو را بازداشت و راهی کلانتری کند‌. افسر کلانتری با خود فکر کرد، آنها را آزمایش کند، لذا به اولی گفت: این آدرس خونه ماست، برو از خانمم بپرس که من خونه ام یا نه؟!. اولی: چشم قربان الان میرم . دومی: نگفتم قربان او دیوانه است ؟ افسر فکر کرد او متوجه شده. لذا گفت: چرا دیوانه است؟ دومی: می توانست تلفن کند و از خانمت بپرسد، که شما خونه تشریف دارید یا خیر؟!!!!. ۳- هواخوری: خلبان و کمک خلبان تعدادی دیوانه را از شهری به آسایشگاه شهر دیگری منتقل می کردند و در هواپیما شروع به دعوا و شلوغ می کردند. خلبان: کمک خلبان! من سرم رفت برو ببین میتونی اینا رو آروم کنی؟ کمک خلبان گفت: چشم قربان الان میرم. خلاصه کمک خلبان رفت گفت: بچه ها زنگ تفریح است و در هواپیما را باز کرد و همه رفتند هواخوری . کمک خلبان برگشت در حالیکه هواپیما در سکوت مطلق بود . خلبان: آفرین! کاش زودتر تو رو فرستاده بودم، که بری اونا رو ساکت کنی چکار کردی ؟ کمک خلبان: قربان! در هواپیما را باز کردم، گفتم برین هواخوری !!!. خلبان: چی😳 ای وای ی ی ی... ۴- آزمایش بهبودی دیوانه ها: رئیس آسایشگاه یک سنگ و یک گردو به دیوانه داد و گفت: با این سنگ چگونه این گردو را میشکنیم. دیوانه گردو را زیر پای خود قرار داد و با سنگ داشت می زد به سرش. رئیس آسایشگاه گفت: چکار می کنی ؟ دیوانه: دارم با این سنگ می زنم به سرم، تا به پاهام فشار بیاد و گردو شکسته بشه !!!! ۵- طوطی گمشده : یارو زنگ میزنه وزارت اطلاعات، میگه: طوطی من گمشده مامور میگه: خب! به ما چه؟ یارو میگه: خواستم بدونین، اگه پیداش کردین، هر چی درباره نظام میگه، اعتقادات شخصی خودشه☺️ https://eitaa.com/mahdixxv