📚
زندگی بر وفق کتاب
☘
روایت یک جریان موفق خانوادگی ترویج کتاب در حوالی گرمسار
💠 بخشی از متن:
🔸با همسر که ایدهام را مطرح میکنم، خوشش میآید. پایه است برای عملیاتیکردنش. بسمالله میگوییم. کتابها را از اتاقک بالای مسجد به خانه میآورم. کار، همان کار ترویج کتاب است که تا حالا انجام میدادیم، اما فرم را باید طبق شرایط تغییر دهیم. کارِ راحت، پیداکردن عکس کتابها و معرفیشان از اینترنت است. اما من میخواهم خودم محتوا تولید کنم. اینجا هم از مصرفکننده بودن بدم میآید. از تکتک کتابها خودم عکس میگیرم. برایشان معرفی مینویسم حتی شده در حد دو خط و در صفحه و کانالهایم در فضای مجازی بارگذاری میکنم. برای مخاطبان نامعلومم مینویسم: در خانه بمانید، هزینهای پرداخت نکنید؛ نه بابت کتاب، نه بابت حملونقل. فقط انتخاب کنید و درب منزل تحویل بگیرید. هروقت خواندید خبر بدهید تا بیاییم ببریم.
🔸منتظر مینشینم تا سفارشی ثبت شود. یعنی کسی استقبال میکند؟ مسخرهام نکنند. خرده نگیرند. اصلاً ولش کن، بگذار صفحه و کانال را حذف کنم و خلاص. چرا آنقدر دلم شور میزند؟ انتظارم زیاد طول نمیکشد. اولین سفارشها ثبت میشوند همراه کلی تشکر و تمجید و انرژی مثبت از طرف مخاطبانم. کتابها را با دستمال الکلی حسابی ضدعفونی میکنم. جلد و برگهها را سشوار میگیرم، سلفون میپیچم دورشان و میگذارم در کیسه و میدهم تا همسرم ببرد. خدایا چهحرفها میزدند درباره این ویروس و راههای عدم تکثیرش. هر کتابی برمیگردد تا یک هفته قرنطینهاش میکنم و به نفر بعد تحویل نمیدهم. ایدهمان جواب میدهد. بعضی روزها تا ۲۰ آدرس در دفتر ثبت میکنم.
🔸یکی میگفت خیلی وقت بود که دلم میخواست کتاب بخوانم و همت نمیکردم. یکی میگفت مدتی بود بهخاطر فضای مجازی از کتابخوانی فاصله گرفته بودم. دیگری میگفت توان خرید کتاب خوب برای همه اعضای خانواده به طور مستمر نداشتم. و... . اما حالا کتاب در دسترس و سهلالوصول است. صرف اینکه یک کار نو است، خوشایند میشود و افراد را ترغیب میکند امتحانش کنند. همین روزهاست که ایدهی قدیمی کافه کتاب در ذهنم جان دوباره میگیرد.
🌸
برشی از پانزدهمین شماره #مجله_دانشمند
#فرهنگ_کتابخوانی
#ترویجی
#دانشمند15
#روایت_پیشرفت
@hamkhaniketab