🔥
چهارشنبهسوری
🌷
ستون همچنان در سکوت جلو میرفت و صدایی جز صدای پای بچهها و برخورد وسایل همراهشان به یکدیگر شنیده نمیشد
.
🌷
تک و توک صدای خفه گلوله و توپ میآمد و منورهای رنگی در دوردست یک به یک بالا میرفتند و آرام پایین میآمدند.
🔥
نور قرمز، سبز و زردشان آدم را به یاد
چهارشنبه سوری میانداخت؛ یاد پریدن از روی
آتش🔥، ولی ما این بار میرفتیم
آتشی را که دشمن روی سر مردم میریخت، خاموش کنیم.
🌷
من در وسطهای ستون دوم بودم و خستگی چون کنده درختی از ساق پایم آویزان بود. تیربارچیها و آرپیجی زنها زیر سنگینی اسلحههایشان هِن و هِن میکردند اما
کسی جا نمیزد و
خستگی شرمنده بچهها بود.
🌷 با خودم میگفتم راستی❗️ مگر اینها از جنس پوست و گوشت و استخوان نیستند🤔 ⁉️
پس چه چیزی آنها را چنین بیمحابا به استقبال تیر و ترکش میبرد❗️
✍بخشی از خاطرات آزاده کریم رجبزاده
.
.
#همرزم
#چهار_شنبه_سوری
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
.
.
🌟اینجامنزلگاهعشقاست👇
🆔
@hamrazm_mag