✅ خاطره ای زیبا و آموزنده از توسل به
حضرت فاطمه(س) و امام زمان(عج)
💔 #بوی_یاس_و_نرگس
قسمت 6⃣
از خانما اجازه گرفتم
که امروزو پیش بچه ها بمونم تا آروم بشن
اما مگه میشد😞
شروع کردن به گریه
با صدای بلند 🗣
ریحانه اشکاشو پاک میکرد و میگفت:
" خانم شما ما رو امام زمانی کردین
امام زمان راضی نیس برید" 😢
اصلا نمیشد باهاشون حرف زد
مدیر و معاون و معلما هم دیگه بدتر
میگفتن : همش میگی امام زمان امام زمان ، این کارت درسته ؟ ☹️
همه ی حرفا مثل خنجر به قلبم میخورد 😞
و نمیتونستم بگم رفتن من شاید ،
#خواست_خود_آقاس و
حتما خیری درش هست
اما اونا تو موقعیت من نبودن
و شاید نمیتونستن درک کنن
اون روز کلاسو آزاد گذاشتم
گر چه فایده نداشت
✅ادامه دارد....