🔰 ✅اوایل تابستان ۸۸ بود. به سید زنگ زدم و گفتم: دایی کنکور دارم برای ما دعا کن. ❇️گفت: خوب موقع ای زنگ زدی الان مقابل حرم علیه السلام هستم. نتایج که آمد باور کردنی نبود. من قبول شده بودم. اما ای کاش دایی علیرضا بود و می دید! 🌷