💕 ظرف های شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. وقتی می‌رفتم اونا رو بشورم، می‌دیدم همونجا در آشپزخانه وایساده، به من می‌گفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». بهش گفتم: مهدی مگه چقدر ظرفه؟ در جواب گفت: هر چی هم که هست با هم می‌شوریم. یک روز خانواده مهدی منزل ما مهمون بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخونه چیزی بیارم. وقتی اومدم، دیدم همه نصف غذاشون رو خوردند، ولی مهدی دست به غذاش نزده تا من برگردم.. 🕊🌹