♥️💛💚 ۱۶ 💬خانومی میگفت: آقامون ما رو برده بود همین ویلاهای اطراف مشهد بگردونه، 🏡🏞 خانوم هم بعدش حسابی ••• وااای چه خوش گذشت؟!! چقدر اینجا عالی بود... چه هوایی داشت؟!!! وای چه غذایی!!! چقدر تو خرج کردی.. 👈هی اینو گنده کرده بود... خانومه میگفت وقتی داشتیم برمیگشتیم اصلا من نمیخواستم.. اما در کمال تعجب دیدم آقامون گفت: - از این زیلوعه هم بگیریم خونه لازمه...😳😉 - این سبده هم خیلی خوشگله بذار یه قیمتشو بپرسم..😳😉 🤩یک عالمه خرت و پرت گرفت، ریخت تو ماشین، ⏱بعد من دیدم وقتشه، گفتم : اینقدر دلم میخواست یک خونه مستقلی داشته باشم، ✔️فقط بخاطر اینکه مرد فکر نکنه که دارم بهش شکایت میکنم، گفتم : علی تو همیشه خونه‌هایی برای من اجاره کردی بیش از انتظارم، من به اینقدر هم راضی بودم، ولی تو اینقددددر خوبی!!! [ببرش تو اون اوجا] همیشه هر جا رو برای من اجاره کردی، بیشتر از تواناییت بوده، از این جهت خیلی ممنونتم .. 🎶 اینکه گفتم خونه مستقل!! یک وقت فکر نکنی دارم بهت شکایت میکنما، نه!! حرف دلمو زدم... دیدم الان خیلی خوشحالم بگم، آخه اینم تو دلمه،