#اختلافات_زناشویی
سلام استاد خداقوت
من خانمی ۲۵ساله هستم و شوهرم ۳۲ساله
یک سال و نیم از ازدواجمون میگذره
ما از همان ابتدای عقدمون باهم مشکل داشتیم و اصلا باهم تفاهم نداشتیم هم در مسائل مذهبی هم اخلاقی و... من چندین بار تصمیم به طلاق گرفتم و حتی اقدام هم کردم اما متاسفانه چندماه بعد از ازدواجم احضاریه اومد هربار که خواستم طلاق بگیرم بزرگترا دخالت میکردن و مانع میشدن اینطور شد ک ازدواج کردیم و متاسفانه بچه هم دارم یه نوزاد پسر ۵۰روزه
چند وقت پیش فهمیدم که شوهرم اعتیاد داره اونم از نوع بدش قبلنا میگفت من خودم حالتیم و رفتارم اینجوریه ولی الان مطمئن شدم ک اعتیاد داره و باهاش صحبت کردم بخاطر بچمون ک شده بره کمپ و ترک کنه ولی هنوزم اعتراف نمیکنه و قبول نمیکنه بره کمپ
من واقعا از این زندگی خسته شدم و تبدیل شدم به یه آدم عصبی ک همش جیغ و داد میزنم و همش با گریه به بچه شیر میدم همش دعا میکنم که بمیرم خیلی خیلی خسته شدم خودش چندین بار گفته ک من همینم تغییر نمیکنم
من با خودم فکر کردم ک طلاق تنها راه حله اما همش بفکر این بچم که فردا اگه سراغ پدرشو گرفت چی بگم بهش چطور تنهایی زندگیمو اداره کنم واقعا کلافه شدم و افسرده لطفا کمکم کنید تورو خدا😔
🌹🍃 پاسخ
#مشاور_امین کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم
#علاءالدین
سلام خدمت شما خواهر گرامی،خدا ان شاالله به شما توان و نیرو بدهد که بتوانید تصمیم مناسبی برای زندگیتون بگیرید و از فرزندتون به درستی مراقبت و تربیت کنید.
این را بین نکردید که به جز بحث اعتیاد،اختلافات و عدم تفاهم های دیگرتون چه مواردی هستند؟در چه حد شدید هستن؟چه تاثیراتی بر زندگی و نوع روابط شما میگذارند؟مثلا اختلافات مدهبی یا خلاقی دقیقا بر سر چه مسایلی و در چه حد هست؟
الان روابط شما با هم چطور هست؟رویکرد همسرتون نسبت به ادامه زندگی چی هست؟
برای این که بتوانید همسر محترم را قانع کنید،باید نوع روابطتون بهتر بشه،به هم نزدیک تر بشوید،و شما با استفاده از نیروی محبت و اعتماد بینتون این مسئله را به همسر محترم بیان بفرمایید،با از یک بزرگتر که ایشان حرفش را قبول دارد کمک بگیرید که ایشان با همسر شما صحبت کنند،میدونم که این مسئله برای شما سخت و ناراحت کننده هست اما در هر صورت برای مسائل باید راه حل پیدا کرد و سعی در حا آن ها کرد، قطعا اعتیاد همسر برای رشد و تربیت کودک ،اتفاق جالب و مثبتی نیست و اسیب هایی دارد اما، این ناراحتی زیاد شما و گریه مداوم و عصبانیت و شرایطی که فرمودید، در حال حاضر اثری بسیار مخرب تر از اعتیاد پدر در فرآیند پرورش و تربیت کودک میگذارد...
اگر واقعا کودک شما برای شما ارزشمند هست و محیطی و شرایطی که ایشان در آن رشد میکند برای شما مهم هست و از همسرتون می خواهید که به خاطر فرزندتون تغییر کند ،ابتدا خود شما قدم اول را بردارید و در وضعیت و روحیه خودتون تغییر ایجاد کنید...
قطعا با چند خط نوشته نمیتوان حکم به ادامه یک زندگی یا طلاق داد،باید همه جوانب بررسی بشه،ترجیحا با طرف مقابل شما صحبت بشه و ...
به طور کلی در شرایطی طلاق توصیه میشود که شرایط فرد از جنبه های گوناگون بعد از طلاق بهتر از ماندن در زندگی باشد، همچنین در بحث اختلاف بر سر مسائل مذهبی اگر اختلاف خیلی زیاد نباشد و دو طرف هر دو با رویکرد منطقی بتوانند به توافقی در مورد حریم همدیگر و خانواده برسند،میتوان با ارائه راهکار هایی روابط را بهبود داد و زندگی را تداوم داد،اما اگر اختلافات به حدی باشد که طرف مقابل، مانع جدی برای همسرش در انجام واجبات و ترک محرمات بشود یا طرف مقابل را مجبور کند که کاری خلاف شرع و دستور خدا انجام بدهد،آن موقع طلاق به صورت جدی مطرح میشود.که ما در این مورد آگاهی لازم را از شرایط شما نداریم.
به هر حال در نظر داشته باشید که نوع مواجهه شما با این اختلافات و اعتیاد همسر،بیش از خود بحث اعتیاد و این اختلافات،داره به زندگی و روند پرورش کودکتون آسیب میزنه،پس به جای عصبانیت،ناراحتی و افسردگی،به دنبال حل مشکل و اندیشیدن چاره باشید،اگر افسردگی شما به حدی هست که خودتون نمیتوانید اون را مدیریت کنید،حتما از یک روان شناس بالینی یا روانپزشک متعهد و امین بهره بگیرید.
برای حل مشکل و همچنین به خاطر فرزندانتون باید بیشتر مراقب جسم و روان خودتون باشید تا با عزم جزم تری برای حل مسائل زندگیتون گام بردارید.حتی اگر نیاز باشه برای مدتی از تمرکز و اندیشیدن روی مسائل همسر و اختلاف نظراتتون اجتناب کنید،کما اینکه علی رغم اختلافات و نکات منفی که شما در همسرتون سراغ دارید، مثل هر انسان دیگری،ایشون قطعا نقاط مثبتی هم دارند که با توجه و دیدن آن ها،قبل از همه حال خودتون بهتر میشود،این نکته را هم در نظر داشته باشید که زوجین تحت هر شرایطی حتی اگر اختلافات زیادی داشته باشند،یا خدا نکرده علاقه ای بینشون نباشه،اگر طرف مقابل اعتیاد داشته باشه یا حتی تصمیم به طلاق داشته باشند،