1⃣ يه روزي د تنها داشت دوچرخه شو تعمير ميكرد و پيچ اونو سفت ميكرد. 🚲 ديد يكي از ابزارهاش نيس ك پيچ رو سفت كنه. رفت مغازه ابزار فروشي و گفت. آقا من آدار ميخوام.😟 آقاهه متوجه نشدوگف:تو داري چي ميگي؟🤔 ت _ م داشتن از اونجا رد ميشدن ك صداشون رو شنيدن. ت گفت آقا اين آتار ميخواد. 😅 م گفت نه آمار ميخواد. 😐 آقاي ابزار فروش داشت گيج ميشد 😩🤯 ك يدفه ي صدايي تو جدول حروف الفبا گفت :لطفا منو بياريد بيرون تا بهتون بگم اينا چي ميخوان. م رفت و اون رو از جدول درآورد. 🗒 دوست تازه يكم خودشو تكوند و گفت:وقتي صداي من نباشه همينه.😏😎 آقا اينا آچار ميخوان.🔧 و منم چ هستم. ميدونم ك يجاهايي ب صداهاي من نياز ميشه.✓ الان ميرم پيش رئيس شهرک الفبا تا به من اجازه بده بمونم.😊