هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
ممنوعیت، ترس، روضه‎های مخفیانه ▪️نمی‌دانم بین شما پيرمردهايی هست که يادشان باشد در زمان آن ملعون(رضاخان) که روضه‌خوانی‌ها ممنوع بود، چه می‌گذشت؟! من يادم هست که بچه بودم يک خانه بزرگی در يزد داشتيم. از در خانه که وارد می‌شديم يک راهروی بزرگی بود، تا به حياط می‌رسيديم. يعنی اگر صدايی در خانه بلند می.شد اصلا به کوچه منعکس نمی‌شد. ▪️اما از ترس اين‌که مامورين دولتی متوجه بشوند، می‌رفتيم توی زيرزمين خانه روضه‌خوانی برپا می‌کرديم. روضه‌خوان با کت و شلوار می‌آمد در دالان منزل آن‌جا يک عمامه می‌گذاشت سرش يک عبا دوشش می‌آمد در زيرزمين يواش روضه می‌خواند. اين دوران را مسلمان‌های اين کشور گذراندند. ▪️حالا ببينيد انقلاب چه کرده است. [پس باید] از این ارزش‎هایی که شهدا و بالاتر از آن، شهدای کربلا آفریدند، مراقبت کنیم، آن‎ها را زنده بداریم و بعد خودمان به مقتضایش عمل کنیم. ▪️البته حفظ اين شعارها بزرگ‌ترين خدمت است اما کافی نيست، [باید راه امام حسین علیه‎السلام را هم ادامه داد. پس] وقتي می‌گوييم امام حسين علیه‎السلام برای نماز کشته شد، بايد خودمان [هم] اهتمام به نماز داشته باشيم، مواظب باشيم، نمازمان را اول وقت بخوانيم، شرايطش را درست رعايت کنيم، با حضور قلب بخوانيم. 🔺️ خاطره علامه مصباح یزدی قدس‎سره از ممنوعیت عزاداری در دوران پهلوی، ۱۳۹۰/۰۹/۰۷ 🏴 @mesbahyazdi_ir