محور اول
·معجزه هرگز دلالت بر نبوت نمیکند، و نمیتوان با آن چیزی را اثبات کرد.
نقد و بررسی
همانطور که قبلا گذشت؛ معجزه یعنی کاری خارقالعاده که منسوب به قدرت خداوند است و دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند.
اثبات دلالت معجزه برصحت ادعای نبوت مترتب بر دو مقدمه است:
1- اثبات وجود رابطه منطقی بین معجزه و ادعای نبوت.
2- اثبات اینکه خداوند هرگز با توجه به حکمتش معجزه را در اختیار دروغگو قرار نمیدهد.
مقدمه1: یکی از راههای اثبات یک رابطه منطقی، استدلال از وجود معلول یک علت، بر وجود معلول دیگر همان علت است؛ مثلا رعد و برق که هر دو معلول برخورد دو توده ابر با یکدیگر میباشند و ما با وجود برق، بر وجود رعد استدلال میکنیم. حال کسی که ادعای نبوت میکند در واقع ارتباط با خداوند و آگاهی از اموری که مردم در حالت عادی به آنها دسترسی ندارند را ادعا کردهاست و این امری نامحسوس است که مردم امکان رد یا پذیرش آن را ندارند، بنابراین پیامبر با استفاده از یک امر محسوس و قابل مشاهده(معجزه) - که در نتیجه ارتباط با خدا به دست میآید - ادعای خود (یعنی پیامبربودن که معلول دیگرِ داشتن ارتباط ویژه با خداوند است) را اثبات میکند. همین رابطه منطقی، مردم را وا میداشته است که به محض مواجهه با مدعی نبوت، از او معجزه مطالبه کنند.
بنابراین نبوت و معجزه، هردو معلول داشتن ارتباطی ویژه با خداوند میباشند و نبی با اثبات یکی از آن دو؛ یعنی معجزه، بر وجود دیگری استدلال میکند.
مقدمه2: اگر معجزه در اختیار شخص دروغگو قرار گیرد، غرض خداوند از فرستادن نبی نقض میشود. از طرفی نقض غرض بر حکیم محال است؛ بنابراین خداوند هرگز معجزه را در اختیار دروغگو قرار نمیدهد. [16]
با پذیرش مطالب فوق، معجزه، مُهری غیر قابل جعل است که شخصی در اختیار نماینده خود قرار میدهد، و هرکس همراه با ادعای نبوت معجزه ارائه کند، قطعا پیامبر است.[17]
محور دوم
· در قرآن نه تنها اشارهای به معجزات پیامبر نشده است، بلکه با صراحت میگوید: محمد هیچ معجزهای نداشته است؛ زیرا او در برابر مخالفان خود، که مکرر از او درخواست معجزه میکردند، جوابهای بیربطی میداده است.
نقد و بررسی
قرآن با همآورد طلبی، خود را معجزه جاوید پیامبر معرفی میکند[18]. از طرفی آوردن معجزه به صِرف اتمام حجت کافی است، و لازم نیست برای هر درخواستی یک معجزه آورده شود. از این رو پیامبر در برابر بعضی از درخواستهای مخالفان، جوابهایی متناسب با سوالشان به آنهاداده است که در ضمن بررسی آیات به آنها خواهیم پرداخت.
محور سوم
· در این قسمت برای اثبات اینکه پیامبر هرگز معجزه نداشته است و جوابهای غیر منطقی به مخالفان میداده است، هشت آیه از قرآن را به عنوان شاهد مطرح میکند.
نقد و بررسی
(از آنجا که آیات مطرح شده در این قسمت مستند به قرآن هستند، باید با مبانی قرآنی آنها را بررسی کرد).
آیه اول
«افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟ یا برای ما معجزهای نمیآید؟ گذشتگانشان نیز همین حرفها را میزدند. ما نشانههای خود را برای اهل یقین روشن کردهایم»[19]
نگارنده بر این آیه چند اشکال گرفته است:
· الف) چرا خدای محمد به مردم توهین کرده و آنها را احمق خوانده است؟
پاسخ:
معنی کردن «آگاهی نداشتن» به حماقت و نادانی؛ نوعی غرضورزی است.
· ب) چرا خدای محمد به جای اینکه با مردم سخن بگوید یا معجزهای برای آنها بفرستد؛ آنها را به گناه گذشتگان مواخذه میکند؟
پاسخ:
خداوند باید یا مستقیم و بدون هیچ واسطهای یا با یک واسطه - مثل فرشتگان، انسان، درختان، سنگ و ... - با مردم سخن بگوید که محال است، چون در آن صورت کسانی که وساطت یک انسان را بر نمیتابند واسطههای دیگر را قطعا رد میکنند، و همه افراد نیز این قابلیت را که وحی بر آنها نازل شود ندارند[20].
خداوند پیوسته دو سنت الهی داشته است:
اول اینکه خداوند در گذشته بعد از درخواست معجزه از سوی معاندان با آنها اتمام حجت میکرده است که اگر بعد از آمدن معجزهی درخواستی، همچنان بر موضع باطل خود پافشاری کنند نابود خواهند شد. دوم اینکه خداوند اراده کرده است که امت آخرین پیامبرش را به عذابهای دنیوی نابود نکند.
غفلت از یکی از این دو سُنّت الهی باعث شده بود که این افراد؛ بعد از آمدن قرآن و اتمام حجت، همچنان درخواست معجزه کنند. به همین خاطر خداوند فرموده کسانی که نمیدانند چنین میگویند.[21]
·ج) کسانی که اهل یقیند، چه نیازی به معجزه دارند؟
پاسخ:
اهل یقین کسانیاند که به حقیقت - وجود خدا و اصل نبوت - یقین دارند و در جستجوی مصداق نبی هستند و معجزه، نشانهای برای یافتن این مصداق است و خداوند میفرماید ما نشانهها(معجزات) خود را آشکار کردیم. در غیر این صورت چگونه میتوان از کسی که خدا را قبول ندارد انتظار داشت پیامبرش را اطاعت کند![22]
آیه دوم