🌺راوی آقای مهرداد احمدی ▪️هرگز بویی به آن خوشی حس نکردم سال ۶۵ ما بعد از اسارت مدتی را در زندان الرشید بغداد زندانی بودیم یکی از هم‌ سلولی ما بنام حیدر گلبازی جلوی درب سلول ما بود خدا را شاهد می‌گیرم آن شب که ایشان بر اثر شدت جراحت و عدم رسیدگی کافی و وضعیت بد زندان الرشید به شهادت رسید این حقیر بیدار بودم آنچنان بوی عطری پیچید که هرگز در زندگی بویی به آن خوشی حس نکردم. من خودم پزشک هستم اهل خرافات و خرافه پرستی نیستم با دهها مورد تقلبی و غیره مواجه شدم و در جریان حوادث مرگبار، با اموات و شهدای زیادی برخورد کردم، در صحنه‌های امداد حضور داشتم اما این قضیه را خودم شاهد بودم و با همه وجود درکش کردم و آن را تصدیق می‌کنم. همه وضع اسفناک آن شهید بزرگوار را می‌دانند. زخم‌هایش عفونی بود و بوی فساد عجیبی می‌داد. اگر درست یادم باشه عباس پیرهادی درست کنار ایشان بود. حال و هوای آن شب عجیب بود همه آدم‌هایی که آنجا بیدار بودند بوی خوش را حس کردند والله همین الان که دارم تایپ می‌کنم موهای بدنم سیخ شد و اشک ریختم مهم نیست که عده‌ای باور نکنند من صادقانه واقعیتی را بیان کردم که از نزدیک شاهد بودم. ده‌ها نفر از هم سلولی‌های من این بوی خوش را بعد از شهادت این شهید استشمام کردند و همه به عاقبت خوش این شهید غبطه می‌خوردند. شاید آن شب کسی از هم سلولی‌های من نبود که این قضیه را شاهد نبوده باشد. التماس دعا ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._