اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد، می دیدم که بعد نماز از خدا، طلب شهادت میکند.
نمازهایش راهمیشه اول وقت میخواند،نماز شبش ترک نمیشد،
دیگر تحمل نکردم؛ یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی،شهید می شی!
حتی جلوی نماز اول وقت اورا میگرفتم!اما چیزی نمیگفت.
دیگر هم نماز شب نخواند!
پرسیدم:چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟
خندید و گفت:
کاری رو که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم،رضایت تو برام از عمل مستحبی مهم تره،اینجوری امام زمان هم راضی تره ...
بعد از مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد،پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟
گفت:چرا
ولی براش دعا نمیکنم!
چون خود خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم .
گفتم:حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟
لبخندی زد و گفت:مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟
#روایت_همسر
#ما_ملت_امام_حسینیم 🚩
┏━━━━━━━━━✨🏴┓
@haress_313
┗🏴✨━━━━━━━━━┛